من و عشقم تنهایی
مامان هدی امروز براش کار پیش اومد، مادر جونم بود شمال، گل پسری اومد پیش خاله جونش موند تا مامان به کارش برسه. امیر مهدی وروجک نمیتونست حتی رو میز بشینه اصرار میکرد تا براش دست بزنم اونم برقصه خرابکاری دوم گل پسری آخرش به این نتیجه رسیدم که بیارمت آشپزخونه پیش خودم اما اونجا هم امون ندادی ...
نویسنده :
خاله جونی
23:40